سه نقطه

ای بر پدر عشق و اسرار سه نقطه

امشب شده ام شاعر اشعار . . .

حیف است تو باشی و بشینم لب کاغذ

من با تو در این خانه و افکار . . .

(سید محمد نجفی)

ارتداد

قسم به آخرین نوشته ی مداد من

و حکم تو 

به مرگ من

به ارتداد من


نفس درون شاخه های تنگ این ریه 

فرو نمی رود

و لحظه های دیگری نمانده تا شروع انسداد من


و مانده در گلوی من

تمام بغض آدمی که از درون عقده های سالها برآمده است


قسم به این قلم 

قسم به این شروع اولین جهاد من


سید محمد نجفی

بداهه در کارآموزی

تا ته کوچه رسیدیم نپیچیم استاد
از همه کار کشیدیم نپیچیم استاد
مثل آنژوکت کج زیر رگ یک بیمار
مایع از لنف چشیدیم نپیچیم استاد

(سید محمد نجفی)


روز آخر کارآموزی با استاد یوسفی عزیز

شفا

پیوسته به لب از تو دعا می خواهم

از مادر تو معجزه ها می خواهم

ای یوسف گمگشته ی ما گوش بکن

امشب به خدا از تو شفا می خواهم


سید محمد نجفی


دوستان اهل دل لطفاً دعا کنید برای یکی از دوستان

شاه خراسان

ایران شده از خال لبت مسکن پیران

ای قافله سالار من از قم به خراسان

من ماندم و یک حس غریبانه به این جا

کو دلبر و کو عاشق و کو شاه غریبان؟

از عشق تو من صید شدم گو که کجایی؟

ای ضامن آهو شده در جنگل شیران

هر فرد بسوزد که تو را دیده به چشمش

ای شمس پریشان شده در قامت انسان

از شهر خودم خواهر تو گفت بگویم 

ای من به فدای تو شوم، ماهِ منیران


سید محمد نجفی