-
کوتاه مینوسم برای موهای بلندت
جمعه 1 خرداد 1394 21:25
1- لبهای تو غزل ناب اند و من عاشق شعر خوانی 2- بوی چشمهایت می آید از کجا من را نگاه میکنی؟ 3- روسریت را باز کن بگذار کمی دلم هوا بخورد
-
هاله ی نور
پنجشنبه 14 اسفند 1393 19:54
تریبون آزاد در دانشگاه و یک بداهه از من که جلوی مسئولین خوندم موی آن حاجیه بور است شما می بینید؟ شهر قم پر شر و شور است شما می بینید؟ کل دانشکده عالیست ... و مشکل کوشش؟ الکی عین بلور است شما می بینید؟ آمدم تا که کمی حرف سیاسی بزنم دور من هاله ی نور است شما می بینید؟ سید محمد نجفی
-
چه فرقی می کند
پنجشنبه 14 اسفند 1393 19:40
خنده هایی تلخ ... با ماتم چه فرقی می کند چشم سبز و قهوه ای با هم چه فرقی می کند ابر باشد یا نباشد در هوای زندگی بی تو باران تند یا نم نم چه فرقی می کند روسری سر کرده ای اما حجابت ناقص است مکر شیطان، غفلت آدم چه فرقی می کند در هوای این سرم افتاده لب های تو باز چشم من با چشم نامحرم چه فرقی می کند لحظه ی رقصیدنت ذهن مرا...
-
سه نقطه
جمعه 24 بهمن 1393 18:11
ای بر پدر عشق و اسرار سه نقطه امشب شده ام شاعر اشعار . . . حیف است تو باشی و بشینم لب کاغذ من با تو در این خانه و افکار . . . (سید محمد نجفی)
-
ارتداد
جمعه 10 بهمن 1393 13:24
قسم به آخرین نوشته ی مداد من و حکم تو به مرگ من به ارتداد من نفس درون شاخه های تنگ این ریه فرو نمی رود و لحظه های دیگری نمانده تا شروع انسداد من و مانده در گلوی من تمام بغض آدمی که از درون عقده های سالها برآمده است قسم به این قلم قسم به این شروع اولین جهاد من سید محمد نجفی
-
بداهه در کارآموزی
دوشنبه 6 بهمن 1393 15:20
تا ته کوچه رسیدیم نپیچیم استاد از همه کار کشیدیم نپیچیم استاد مثل آنژوکت کج زیر رگ یک بیمار مایع از لنف چشیدیم نپیچیم استاد (سید محمد نجفی) روز آخر کارآموزی با استاد یوسفی عزیز
-
شفا
دوشنبه 6 بهمن 1393 14:48
پیوسته به لب از تو دعا می خواهم از مادر تو معجزه ها می خواهم ای یوسف گمگشته ی ما گوش بکن امشب به خدا از تو شفا می خواهم سید محمد نجفی دوستان اهل دل لطفاً دعا کنید برای یکی از دوستان
-
شاه خراسان
دوشنبه 6 بهمن 1393 14:44
ایران شده از خال لبت مسکن پیران ای قافله سالار من از قم به خراسان من ماندم و یک حس غریبانه به این جا کو دلبر و کو عاشق و کو شاه غریبان؟ از عشق تو من صید شدم گو که کجایی؟ ای ضامن آهو شده در جنگل شیران هر فرد بسوزد که تو را دیده به چشمش ای شمس پریشان شده در قامت انسان از شهر خودم خواهر تو گفت بگویم ای من به فدای تو شوم،...
-
در گیر تو بودم(محمد سلمانی)
دوشنبه 6 بهمن 1393 14:30
درگیر تو بودم که نمازم به قضا رفت در من غزلی درد کشید و سرِ زا رفت سجاده گشودم که بخوانم غزلم را سمتی که تویی عقربه قبله نما رفت در بین غزل نام تو را داد زدم ، داد آنگونه که تا آن سر این کوچه صدا رفت بیرون زدم از خانه یکی پشت سرم گفت این وقت شب این شاعر دیوانه کجا رفت !؟ من بودم و زاهد به دوراهی که رسیدیم من سمت شما...
-
بهترین شاعر
دوشنبه 6 بهمن 1393 14:16
تقصیر تو بود... اگر لبهایم را مشغول نکرده بودی با چشمهایت.. من بهترین شاعر دنیا می شدم (سید محمد نجفی)
-
به شرط تو
دوشنبه 6 بهمن 1393 13:32
بودن یا نبودن مسئله ای است به شرط تو در معادله ی زندگی... دقت کن! من همان عدد یک پشت ایکس هستم (سید محمد نجفی)
-
خداحافظ دوست
دوشنبه 6 بهمن 1393 13:25
میروم در دل تبعید خداحافظ دوست پا به پا تا لب خورشید خداحافظ دوست میروم در شب طوفان زده،بی کشتی نوح بی کلک،با دل امید خداحافظ دوست میروم چون که همان صندلی خالی تو با من از درد تو پوسید خداحافظ دوست میروم چون ک تو رفتی و نوشتی آخر با یقین،بی لب تردید خداحافظ دوست چمدان بی چمدان،راه دراز است ولی نزنم مهلت تمدید،خداحافظ...
-
قلبم رفت!
دوشنبه 6 بهمن 1393 13:19
نسیم سبز چشمهای تو و بادبادک قرمز قلب من.... چشمهایت را دیگر نبند! قلبم رفت! (سید محمد نجفی)
-
زمستان
دوشنبه 6 بهمن 1393 13:15
مسیحا مرده است انگار دروغ است شعر ثالث در کتاب قرن جسد ها در درون شهر بیدارند .... سید محمد نجفی بسم الله الرحمن الرحیم همیشه با تو شروع کرده ام پس یاری ام کن تا با تو نیز تمام کنم تمام قصه های زندگی ام را