کوتاه مینوسم برای موهای بلندت

1-

لبهای تو غزل ناب اند

و من عاشق شعر خوانی



2-

بوی چشمهایت می آید

از کجا من را نگاه میکنی؟



3-

روسریت را باز کن 

بگذار کمی دلم هوا بخورد


هاله ی نور

تریبون آزاد در دانشگاه و یک بداهه از من که جلوی مسئولین خوندم


موی آن حاجیه بور است شما می بینید؟

شهر قم پر شر و شور است شما می بینید؟

کل دانشکده عالیست ... و مشکل کوشش؟

الکی عین بلور است شما می بینید؟

آمدم تا که کمی حرف سیاسی بزنم

دور من هاله ی نور است شما می بینید؟


سید محمد نجفی

چه فرقی می کند

خنده هایی تلخ ... با ماتم چه فرقی می کند

چشم سبز و قهوه ای با هم چه فرقی می کند

ابر باشد یا نباشد در هوای زندگی

بی تو باران تند یا نم نم چه فرقی می کند

روسری سر کرده ای اما حجابت ناقص است

مکر شیطان، غفلت آدم چه فرقی می کند

در هوای این سرم افتاده لب های تو باز

چشم من با چشم نامحرم چه فرقی می کند

لحظه ی رقصیدنت ذهن مرا پر کرده است

قامتت با شاخه ی مریم چه فرقی می کند

تا تو در آغوش من باشی کنار پنجره

گوشه ی این خانه با عالم چه فرقی می کند


سید محمد نجفی

سه نقطه

ای بر پدر عشق و اسرار سه نقطه

امشب شده ام شاعر اشعار . . .

حیف است تو باشی و بشینم لب کاغذ

من با تو در این خانه و افکار . . .

(سید محمد نجفی)

ارتداد

قسم به آخرین نوشته ی مداد من

و حکم تو 

به مرگ من

به ارتداد من


نفس درون شاخه های تنگ این ریه 

فرو نمی رود

و لحظه های دیگری نمانده تا شروع انسداد من


و مانده در گلوی من

تمام بغض آدمی که از درون عقده های سالها برآمده است


قسم به این قلم 

قسم به این شروع اولین جهاد من


سید محمد نجفی